دسته بندی نشده

۸ راهی که یاد گرفتم IBS را کنترل کنم

سندرم روده تحریک پذیر؛ اصطلاحی کاملاً رایج برای یک بیماری به همان اندازه بی­رحم!

 

در یک شب نسبتاً تاریک، در سن 14 سالگی این تشخیص برای من داده شد، آن هم پس از ماه­ها رنج کشیدن از آنچه که در ابتدا مسمومیت غذایی تصور شد و بعد روده­های حساس و در نهایت IBS.

IBS یا سندرم روده تحریک­پذیر، بیماری که به ظاهر عجیب نیست اما زندگی بسیاری از افراد مبتلا را تحت تاثیر خود قرار می­دهد. ابتدا همه­چیز از غیرمعمولی شدن مدفوع شروع می­­شود، مثلا بدون هیچ دلیلی مدتی اسهال می­­شوید و مدتی دیگر یبوست! گاهی دچار درد معده یا گرفتگی روده می­شوید. نفخ­های زیاد که هنگام استرس به سراغتان می­آید و از همه این­ها دردناک­تر قاروقور ناراحت­کننده شکم که امکان حضور در اجتماع را از شما می­گیرد.

تغییر یک­باره سبک زندگی آن هم برای یک نوجوان با وجود شرایطی که او را مجبور به دوری از جمع دوستان کند و دائما نگران وضعیت غیرقابل کنترل روده­های خود و دسترسی به دستشویی باشد، بسیار دشوار بود.

بعد از مراجعه چندین­باره به پزشکان مختلف و آزمایش­ها و بررسی­های مکرر، همگی به طور قاطع اعلام کردند: ” سندرم روده تحریک پذیر! درمان خاصی ندارد البته بیماری خطرناکی هم نیست پس نگران نباش!! ”

اما هیچ­کدام توضیح ندادند چگونه نگران نباشم؟ چگونه تا آخر عمر این علائم را تحمل کنم؟

نسخه­ای از داروهای ضداسپاسم به من دادند و ساده­لوحانه فکر کردم مشکلاتم به زودی تمام خواهد شد.

در واقع، تازه همه­چیز شروع شده بود. در طی ۱۰ سال از زمان تشخیص، همه مواردی را که ادعا می­شد به بهبودی IBS کمک می­کند، امتحان کردم. از داروهای ضد افسردگی، ملین­ها، روغن نعناع، مکمل­های طبیعی، داروهای طب سنتی و حتی هیپنوتیزم درمانی.

در پایان، فهمیدم که مهمترین جنبه مدیریت IBS من، هرگز یک دارو یا درمان خاص نبوده است، بلکه “من” بودم و “نحوه برخوردم” با آن.

در اینجا درس­هایی که در این راه آموخته­ام با شما درمیان می­گذارم:

 

۱.من یاد گرفتم که نگران آنچه مردم فکر می­کنند نباشم

خجالت و استرس می­تواند تأثیر بسیار منفی بر کیفیت زندگی شما بگذارد و IBS را تشدید کند. تا مدت­ها در مدرسه فکر کردم اگر مجبور شوم مدام به توالت بروم مردم چه فکر می­کنند؟ من اطمینان داشتم که وقتی در مطب دکتر، جلسه امتحان یا هرجای ساکت دیگری می­نشینم، کل افراد می­توانند صدای غرغر شکم من را بشنوند.

اما سالها بعد، به راستی فهمیدم که هیچ ­کس به آن اهمیت نمی­دهد. واقعیت این است مردم چنان درگیر زندگی و نگرانی­های شخصی خود هستند که به­ندرت به شما و IBS تان فکر می­کنند.

از طرفی وقتی فهمیدم که نمی­توانم فکر دیگران را کنترل کنم و نگرانی در مورد آن اتلاف انرژی است، احساس می­کردم که باری از دوشم برداشته شده است.

یک تمرین کوچک اما مفید که برای مقابله با آن انجام می­دادم، نشستن روی نیمکت پارک و تماشای مردم بود. وقتی مردم از کنارتان می­گذرند، با دقت نگاهشان کنید تا دریابید هرکدام چه استرس و نگرانی ممکن است در آن روز داشته باشند. درست مثل شما! همه آن­ها چیزی را در ذهن خود دارند. آشفتگی درونی آن­ها مال شما نیست و پریشانی شما هم برای آن­ها نیست.

 

۲.من یاد گرفتم که در این مورد صریح باشم

وقتی بزرگ­ترشدم­، رنج کشیدن در سکوت، تنها گزینه­ای بود که پیش رویم می­دیدم. آن زمان مطمئن نبودم که دوستانم واقعاً درک کنند که من چه چیزی را تجربه می­کنم.

با این حال، آرزو می­کردم کاش راهی پیدا کنم تا موضوع را با یک دوست صمیمی مطرح کنم زیرا داشتن یک فرد مورد اطمینان که از نگرانی­هایت باخبر باشد، واقعاً کمک­کننده است. سرانجام در 18 سالگی، این مساله را با دوستم درمیان گذاشتم. ابتدا با حرف­های امیدوارکننده و یادآوری بیماران سرطانی، سعی در کوچک شمردن بیماری من و بی­دلیل انگاشتن نگرانی­هایم داشت. اما بعد از مدتی دلسوزانه برای درک شرایطم و بهتر شدن حالم تلاش کرد.

به یک­باره، نفس راحتی کشیدم که دیگر این “راز کوچک کثیف” فقط برای من نیست. نگه داشتن این موضوع برای خود، طاقت­فرسا است بنابراین مطمئن شوید که شخصی را دارید که به او اعتماد کنید!

 

۳.من یاد گرفتم که کنترل کردن را کنار بگذارم

احساس عدم کنترل بدن خود بسیار ترسناک است. یکی از بزرگترین واقعیت­ها در مورد IBS همین است که گاهی شما به راحتی نمی­توانید آن را کنترل کنید. مطمئن نیستید که در قرار ملاقات اذیتتان ­کند، یک شام دوستانه را خراب ­کند یا رفتن به سینما را مختل ­کند.

اما نکته همین­­جاست: شما در مورد شعله­ور شدن علائم خود نگران هستید و دقیقا همین نگرانی­ها باعث تحریک علائم می­شود!

توصیه من چیست؟ سعی کنید از قبل برنامه­ریزی کنید و به خود اطمینان دهید همه چیز درست پیش­ خواهد رفت. از فکر کردن به “اگر این اتفاق بیافتد” خودداری کنید. ما به عنوان انسان تمایل ذاتی داریم که شرایط را کنترل کنیم و خود را برای آنچه در پیش داریم آماده کنیم. اما گاهی این کنترل­گری­ها، خود عامل اضطراب می­شود.

پس اگر احساس کردید که دلشوره و نگرانی­تان بیش از اندازه است، فورا چند نفس عمیق بکشید، کمی آب بنوشید، تا 10 بشمارید و بگذارید این حال فروکش کند. شما خوب می­شوید، قول می دهم!

 

 

۴. من یاد گرفتم که به نکات مثبت نگاه کنم

مسلماً مثبت­ اندیشی هنگامی که در توالت نشسته­اید، با درد معده و روده دشوار است. اما در هر صورت مهم است که احساس خوشبختی داشته باشید و اجازه ندهید IBS شما را به عنوان یک بازنده احاطه کند.

زمانیکه برای اولین بار متوجه عمق این بیماری شدم، من رویاهای زیادی داشتم که همه را از دست رفته می­دیدم. اما بعد از مدتی توانایی­هایی در وجودم یافتم که همه را مدیون IBS هستم. این بیماری من را به سمت مطالعه بیشتر، نوشتن افکار و داستان­نویسی سوق داد که مسیر زندگیم را به بهترین سمت هدایت کرد.

 

۵.من فهمیدم که دارو همیشه جواب نمی­دهد

چه با نسخه و چه بدون نسخه، تقریباً هر داروی IBS موجود در بازار را امتحان کردم. در ابتدا فکر کردم که می­خواهم معجزه­ای در درمان پیدا کنم، اما بعد از چند سال شک کردم چون اغلب داروها هیچ تاثیری در رفع علائمم نداشتند و یا تاثیرشان بسیار کوتاه مدت همراه با عوارض اذیت کننده بود که قطعا در مورد همه افراد اینگونه نیست.

در عوض کلید پیشگیری از عود علائم را برای خودم شناسایی کردم:

  • نخوردن غذاهای محرک
  • کنترل سطح استرس با ورزش
  • و مصرف پروبیوتیک­ها به صورت روزانه برای حفظ فلور روده

این 3مورد برای من جادو کرد

 

۶.یاد گرفتم که بدنم را تنظیم کنم

نکته­ای که به­خاطر آن از IBS متشکرم این است که باعث شد من با بدنم ارتباط برقرار کنم. وقتی شما به یک همچین بیماری دچار هستید، به سرعت متوجه می­شوید که بدنتان به چه غذاهایی واکنش بد نشان می­دهد، در موقعیت­های مختلف چه احساساتی دارید و اینکه چگونه استرس می­تواند به سرعت شما را تسخیر کند.

 

در اینجا یک دفترچه یادداشت جیبی به کمکتان می­آید( به­خصوص اگر مثل من فراموشکار باشید)

هر آنچه را که در یک دوره 24 ساعته مصرف کرده­اید و همچنین احساس خود را از نظر علائم بعد از هر غذا یادداشت کنید. بعد از 1هفته، خواهید دید بیشتر الگوهای احتمالی ایجاد علائم را یافته­اید.

 

۷. من یاد گرفتم که سطح استرس خود را مدیریت کنم

استرس احتمالاً دشوارترین گزینه­ایست که کسی بتواند کنترلش کند. پس اول باید به این درک می­رسیدم که اضطراب و نگرانی یکی از محصولات جانبی و البته طبیعی زندگی است.

من تصمیم گرفتم نحوه اهمیت به اضطراب­هایم را تغییر دهم. وقتی یک فکر استرس­زا به­ سراغم می­آید، از خودم می­پرسم ” آیا نگرانی در مورد این وضعیت اوضاع را بهتر می­کند؟ ” اگر جواب منفی است، به کمک صحبت­های درونی با خودم، نگرانی­ها را از بین می­برم.

این موضوع تنبلی یا بی­خیالی نیست؛ بلکه شناسایی استرس­های مفید از مخرب است.

 

۸. و سرانجام، من فهمیدم که باید از شر عادت­ها رها شد

در چند سال گذشته شب­ها خواب نداشتم زیرا گرفتگی معده بسیار آزار­دهنده بود و همین بی­خوابی، دلیل ترک عاداتم شد. اولین و سخت­ترینش برایم عادات غذایی بود. ابتدا متوجه شدم که لبنیات و تخم­مرغ علائم من را بدتر می­کند و بنابراین بدون سر و صدا از رژیم من ناپدید شدند.

خیلی از مردم اعتقاد دارند “زندگی بدون بستنی و شکلات ممکن نیست!” من هم با آن­ها موافقم اما هر فرد مبتلا به IBS از این مسئله آگاه است که برای کنترل بدن خود باید هر­کاری می­تواند انجام دهد. فکر می­کردم کنار گذاشتن بستنی، پنیر و شکلات برایم بسیار مشکل است، اما این کار بسیار آسان­تر از تصورم بود زیرا همه هدفم این شده بود که احساس بهتری داشته باشم.

اگر کاری ساده مانند اجتناب از مصرف لبنیات، شما را نجات می­دهد، بدون معطلی آن را انجام دهید. رژیم غذایی FODMAP می­تواند نقطه شروع خوبی برای حذف برخی غذاها و دیدن تأثیر مثبت یا منفی آن­ها بر بدن باشد.

 

با رعایت ۸ نکته بالا، من توانستم به مدت 4ماه کاملا بدون علامت و تقریباً 2سال بدون مشکل باشم. با تمام سختی­ها من پذیرفته­ام که IBS یک “نقص سلامتی” است که می­توانم با آن زندگی کنم. اما “بیماریِ من” نه من را تعریف می کند، نه مرا از رسیدن به رویاهایم باز می­دارد و این همان چیزی است که شما هم باید به­خاطر بسپارید!

شما تنها نیستید. من اینجام تا از تجربه‌­هاتون بشنوم.

44 thoughts on “۸ راهی که یاد گرفتم IBS را کنترل کنم

  1. شهرزاد گفت:

    سلام
    خیلی ممنونم بابت پرداختن به این مطلب من هم خودم گاها دچار IBS هستم منتها بعد از خوندن بلاگتون که برای من به شخصه خیلی مفید بود و جا داره ازتون تشکر کنم، سوالی برام پیش اومده و اونم اینکه منظورتون از غذاهای محرک چیه؟‌ مثلا ادویه جات و اینها؟

    1. مائده گفت:

      سلام شهرزاد عزیز
      برام جالب شد که چه جوری گاهی دچار IBS میشی؟ یعنی خیلی از مواقع هیچ علائمی نداری ؟ اگه اینجوره شاید واقعا به این مشکل دچار نیستی. فقط روده های حساس یا روده عصبی داشته باشی:)

      اما سوالت درباره غذاهای محرک! طبق مطلبی که گفتم دقیقا خودت باید اینهارو مشخص کنی. که روده هات بیشتر به چه غذاهایی واکنش منفی نشون میده. قطعا ادویه جات هم میتونه باشه. غذاهای فست فودی که بی برو برگرد علایم رو تشدید میکنه:)) قهوه های فوری، دوغ، خامه … بازم تاکید میکنم برای هر فرد لیست متفاوتی وجود داره

  2. niusha گفت:

    سلام . متشکرم از اینکه تجربه تون رو با ما در میون گذاشتید . یک سوالی داشتم . در نوشته هاتون از مواد پروبیوتیک و ورزش صحبت شده بود ، امکانش هست بفرمایید چه ماده ی پروبیوتیکی ؟ قرص یا مثلا ماست پروبیوتیک ؟ و درمورد ورزش من شنیدم یوگا میتونه موثر باشه ؛ آیا درسته ؟

  3. niusha گفت:

    سلام . متشکرم از اینکه تجربه هاتون رو با ما در میون گذاشتید . یک سوالی داشتم . در نوشته هاتون از مصرف مواد پروبیوتیک و همینطور ورزش نوشته بودید . مصرف قرص های پروبیوتیک بهتره یا محصولاتی مثل ماست پروبیوتیک ؟ و در مورد ورزش من شنیدم که ورزش یوگا میتونه موثر باشه ؛ آیا درسته ؟

    1. مائده گفت:

      سلام نیوشای عزیز
      ممنونم از انتقال حس خوبت
      منظورم قرص های پروبیوتیک بود که 3مدل خیلی معروف هم داره و خیلی ها جواب گرفتن ازش. قبل از استفاده مشورت با پزشک رو فراموش نکن!
      ماست پروبیوتیک هم میتوه خوب باشه اما وقتی حرف از یه بیماری چغر مثل آی بی اس میشه باید یه وسیله قوی تر بریم سراغش دیگه. هوم؟:)

      یوگا هم بیشتر بخاطر خاصیت آرامش بخشی و تنفس درستش پیشنهاد میشه برای هر بیماری که اضطراب میتونه بدترش کنه.

  4. حدیثه گفت:

    یه بیماری ازاردهنده با نفخ شدید
    حس اینکه انگار یه کپسول گاز همیشه تو شکم
    و هر لحظه ممکنه بترکه
    گرفتگی های روده
    دفع مزاج منقطع
    افسردگی
    مشکلات پوستی
    احساس پوچی
    تنها راهش اینه ک شاد باشی
    و چیپس پفک کاکائو لبنیات پرتغال خیار گیلاس
    سالاد همراه با غذا خورده نشه
    گاهی گریه کنید تا تخلیه روحی بشید
    گاهی داد بزنید ولی هیجان زده نشید که خیلی مضر

    1. مائده گفت:

      سلام حدیثه جان و مرسی از انتقال تجربه ات
      بعد از این مطلب، خیلیا تو خصوصی پیامهایی مشابه حس و حالی که بیان کردی رو برام فرستادن.
      اما حتی روشون نمیشد به نزدیکترین افراد زندگیشون این مشکلات رو بگن !!!
      درباره خوراکی ها و گریه هم باهات موافقم

  5. زهره گفت:

    آخ که چقدر حرف دل من بود ؛ خصوصا اینکه وقتی میخوای تو یه جمعی حاضر بشی استرس صداهای روده امون ادم رو میبره از طرفی هم باعث تشدید علائم میشه ??‍♀️ ؛ امیدوارم همه کسانی که با این مسکل دست به گریبانند راه درست برخورد باهاش رو برای شخص خودشون پیدا کنند و آرامش رو به خودشون هدیه بدن ❤️

    1. مائده گفت:

      سلام زهره جان
      مرسی از آرزوی قشنگت
      این صداهایی که میگی انگار صدای بدنمونه که جیغش دراومده از اینهمه استرسهایی که میکشیم

      اما بیا از همین امروز اقدام کن
      یکی از راه های بالا رو انتخاب کن و روی همون تمرکز کن. وقتی جواب گرفتی ازش برو مورد بعدی رو امتحان کن
      موافقی؟

  6. Rash گفت:

    خیلی ممنون بابت مطلبتون من خودم دچار این سندرم هستم توی نوجوانی شدیدتر بود الان بهترم هیچوقت داروی خاصی مصرف نکردم عمده ترین دلیلش برای من استرس هست و واقعا وقتی پیش میاد نمیتونم کنترلش کنم میدونم لبنیات اذیتم. میکنه و نمی‌خورم اما استرس و ناراحتی عمده ترین دلیلش هست و هنوز راهی براش پیدا نکردم گاه گداری همچنان چند روز حالم رو بد میکنه و اون ضعفی که بابت نخوردن غذا و حالت تهوع و دلپیچه دارم یک وقتایی بهترین روزای زندگیم رو دچار اختلال کرده از روز دفاع، گرفتن گواهینامه و روز نامزدی بگیرید تا خیلی چیزای دیگه.

    1. مائده گفت:

      سلام دوست عزیزم. ممنون از تو که تجربه ت رو برامون گفتی
      دقیقا لبنیات و آی بی اس مثل موش و گربه میمونن. همیشه تو جنگن
      تاحالا برای کم کردن استرسهات کاری کردی؟

  7. علی جعفری گفت:

    من هم یک راه کار که یک دکتر بهم گفت و جواب داد بهم گفتن که عضلات شکم رو تقویت کنم و خیلی کمکم کرد

    1. مائده گفت:

      سلام علی جان. دیگه داشتم کم کم حس میکردم آقایون به این مشکل دچار نمیشن تا پیام شما رو دیدم
      البته در حقیقت هم خانومها دو برابر آقایون مبتلا به این بیماری میشن

      راهکارت خیلییی جالب بود!! هیچ وقت نشنیده بودم اما چقد کاربردی به نظر میاد. امیدوارم بقیه هم پیامت رو ببینن و امتحان کنن

  8. هدی گفت:

    سلام، ممنون از مطالب فوق العاده عالی تون!
    چقدر بیان این پست به دلم نشست! بنظرم این راهکارها برای خیلی از بیماری ها (اگر نگم برای همه ی بیماری ها) قابل اجرا و استفاده ست. مخصوصا شماره ی ۲ و ۳ و ۷.
    بماند که من به شخصه حداقل ۳ نفر از نزدیکانم و با علایم مشابه میشناسم که این پست رو براشون فرستادم تا مطالعه کنن و ایشالا کمک حالشون باشه????

    1. مائده گفت:

      سلام هدی جان.
      خوش بحال اطرافیانت که شما اینهمه به فکرشونی.

      چقدر نکته قشنگی رو یادآوری کردی. شاید اگه یکم کیفیت زندگیمون رو از لحاظ روحی فکری و جسمی بالا ببریم هرگز به خیلی از بیماریها دچار نشیم.

  9. Golden Rose گفت:

    من به عنوان کسی که سالهاست دچار ibs هستم، تجربه ی مشابه دارم و همیشه از این که ازدواج کنم یا از ایران مهاجرت کنم ترس داشتم. چون دسشویی های طولانی مدت دارم و به سرویس بهداشتی ایرانی عادت کردم و آب گرم نباشه نمیتونم دسشویی برم. با خوندن این موارد میخوام دیدمو عوض کنم ،ممنونم

    1. مائده گفت:

      سلام دوست عزیزم.
      ترس هات قابل درکه و واقعا هم حق داشتی
      چقدر خوشحالم میشنوم که قراره متفاوت عمل کنی
      آرزو میکنم خیلی زود همه علائم محو شن و اصلا یادت بره که یه همچین مشکلی داشتی

  10. مریم گفت:

    سلام، ممنون که به این موضوع پرداختین
    من خیلی ساله با این مسئله درگیرم و می‌بینم خیلی‌ها در اطرافم نمی‌تونن شرایطم رو درک کنن.
    من این سالها همه کار کردم از مصرف دارو تا جلسات مرتب مشاوره ولی متاسفانه فرقی نکردم و به خاطر این مسئله از حضور در جمع دوستان که هیچ، از شاغل شدن هم واهمه دارم و پیگیر فرصت‌های شغلی مناسب خودم نمیشم بخاطر محدودیت و ترسی که بابت این قضیه دارم. سنمم داره بالا میره بدون یه سابقه کار جدی!

    1. مائده گفت:

      سلام مریم جان
      متاسفم ازینکه این بیماری انقد تونسته تو رو از مسیر پیشرفتی که لیاقتش رو داری دور کنه
      اما قراره بهش این اجازه رو ندیم؟
      انقدر خودت رو قوی کن تا دیگه قدرت اون به چشمت نیاد
      برای کار هم بخاطر شرایط کرونا، فعلا میتونی با دورکاری شروع کنی
      جلسات مشاوره ت رو ادامه بده اگه موثر نیست خودت مشاور خودت باش
      هیچی بهتر از صحبتهای درونی نیست

  11. مهشید گفت:

    از خوندن این تجربیات هم یه سری مطالب یادگرفتم و هم اینکه حس خوبی گرفتم که تنها نیستم نمیدونم انجمنی یا گروهی برای افرادIbs دار هس که بشه با سایر افراد مبتلا ارتباط گرف و باشون اطلاعات تبادل کرد؟ من ۳ ساله درگیرشدم از سن ۲۳ سالگی و دو ساله تشخیص دادن واقعا بیماری فرسایشی شده ،الان تازه از یه حمله ۳ ماهه خلاص شدم اما افسردگی و خمودگی بعدش به شدت حالمو بد کرده برا اثار روانیش چه راهکارهایی امتحان کردید؟ امیدوارم منم بتونم باش کاملا سازگارشم و مث گذشته سراغ رویاهام برم

    1. مائده گفت:

      سلام مهشید عزیزم
      امیدوار نباش مطمئن باش!
      اول از همه یه سری ویس های ریلکسیشن پیدا کردم. هر شب قبل خواب گوششون میدادم. انقدر که آرامش و صحبتهای گوینده بره تو ناخودآگاهم. چند ماه طول کشید تا تاثیرش رو بببینم و تو قدمهای بعد یه سری کتابها مثل نیمه تاریک وجود و ورزش بهش اصافه شد. یهو به خودت میای میبینی انقدر روحیه ت قوی شده که استرس رو از یاد بردی

  12. Rokhsana گفت:

    سلام وقتی متنی ک نوشتینو خوندم ی حس دلگرمی گرفتن داشتم همیشه فک میکردم ک من فقط اینجوریم ده ساله شده کابوس زندگیم و حالت‌هایی ک هیچکس درکشون نمیکنه مرسی ک تجربیاتتونو به اشتراک گذاشتین?

    1. مائده گفت:

      سلام دوست عزیزم. خوشحالم که تونستم این حس رو بهت منتقل کنم. واقعا برام مهم بود این اتفاق بیوفته.
      انقدر رو رویاهات متمرکز شو که این کابوسا یادت بره عزیزم

  13. Aida گفت:

    عالی بود. من هم به ای بی اس دچار شدم چندساله و به بعضی از این نکات رسیدم و واقعا تاثیرگذاره. ممنون از اطلاعات خوبتون❤

    1. مائده گفت:

      سلام دوست عزیزم. خوشحالم میشنوم یه نفر دیگه هم ازین راهکارها نتیجه گرفته. عالیه. ممنون از نظرت.

  14. مینو گفت:

    بنظرم الویت واسه این بیماری در آرامش بودنه
    موقعیت و افرادی که بهتون استرس میدن بسرعت باید حذف شن
    و بیشتر اوقات در ارامش باشین مخصوصا قبل از غذا یا هنگام غذا خوردن تو یه محیط ارام و شاد و هرگز با عصبانیت غذا نخورین.
    من موقع کنکورم متوجه این بیماری شدم
    اون سال ها خیلی اذیتم میکرد و تهوع و شکم درد منو بشدت لاغر کرده بود

    1. مائده گفت:

      سلام مینو جان
      به نکته های خیلی مهمی اشاره کردی
      با عصبانیت و استرس غذا نخوردن واقعا تاثیر گذاره
      اما اکثرا وقتی غذا میخورن به این فکر میکنن که: وای الان این رو بخورم دلم درد میگیره… دارم میرم مهمونی پس ناهار نخورم که مشکلساز نشه و کلا نسبت به همه غذاها حس بدی پیدا میکنن

  15. tooraj گفت:

    سلام
    دوستان من اولین بار ۱۴ سال پیش این مشکل واسم پیش اومد، که اول با خارش شروع شد بعد با تاول‌های ابدار روی همون قسمت‌های نازک بدنم مثل پشت گوش، کمر، لای انگشتای دست و پام شروع شد،
    اون موقع تو اوج استرس واسه امتحانات پایان ترم بودم که نمرات بالایی بیارم واسه ورود به دانشگاه
    اون زمان رفتم دکتر خب یه سری دارو داد منم ۴-۵ روزه خوب شدم، دیگه ام اتفاق نیوفتاد تا ۱ سال بعدش حتی بیشتر
    هیچ دکتری نمیتونست تشخیص بده و همه مدام پیشنهاد روانپزشک. و میدادن و منم اعتنایی نکردم
    توی ۵-۶ سال بعدش سالی یکبار این اتفاق میوفتاد من همیشه یه ۱۰-۱۵ روزی گرفتارش بودم
    یه بار تو خدمت سربازیم این اتفاق افتاد و من به یک متخصص داخلی مراجعه کردم به نام دکتر صمیم
    ایشون تو این همه سال تنها کسی بودن که این بیماری رو میشناختن و داروهاشو تجویز کردن
    از همون موقع به من گفتن که هیجان زیادی سم و تحریک کننده‌ی این بیماریه
    حالا چه خوش‌حالیه بیش از حد چه عصبانیت یا ناراحتی
    من خودم شخصا مواقعی که میدونم بیش از حد عصبانیم تعداد وعده‌های غذاییمو زیاد میکنم که هم اسید معدمو کنترل کنم، هم روده‌هام خالی نمونن تا تحریک نشن
    درضمن گیاه‌‌های طبع گرم و ارامش بخش هم موثر هستن

    1. مائده گفت:

      سلام تورج جان
      درباره مشکلات پوستی نمیدونستم؟ واقعا علتش آی بی اس بود؟!!

    2. Jafari گفت:

      من فقط فقط یک سئوال دارم وبس
      من۱۴سالمه وتقریبا۷ماهه که درگیراین بیماری هستم
      حتی یه روزهم نشده که دلم درد نکنه اصلا اسهال ویبوست هم یه ۵ماهی هست ندارم ولی دلم خیلی درد میکنه هر دوپهلوم با زیرشکم
      من فقط میخوام بدونم واقعا این بیماری تا اخر عمرباهامه؟
      هیچ وقت دیگه خوب نمیشم؟
      سراین موضوع که تااخرعمرباید تحملش کنم خیلی گریه کردم
      مامانم گفت منم کوچیک بودم همینجوری شدم ولی به ۲سال خوب شدم
      ودیگه سراغم نیومد
      ولی ازاینکه من تا۲سال ،۱۰سال،۲۰سال تااخرعمرخوب نشم
      میترسم من میخوام مثل قبل باشم
      راستی کسی میدونه سنگ کلیه ارثی هست یانه؟

  16. شادی گفت:

    این روش ها برای هر دردی دواست. گرفتن بیماری یک‌وجهه از قضیه هست .اما پیشرفتش ب نوع نگاه بیمار بستگی داره.من مینیر دارم و این بیماری درمان قطعی نداره،فقط باید با پرهیز غذایی و رفتاری کنترل بشه و شکر خدا موفق بودم.غذاهایی ک اذیتتون‌میکنه بشناسید و ذهنتونو مثبت نگه دارید.هیچوقت با آه و ناله و منفی بافی نه کسی درمان شده نه از دردش کاسته شده.فقط همه‌چیز بدتر و سخت تر میشه

    1. مائده گفت:

      سلام شادی عزیز
      انقدر پیامت کامل و دقیق بود که دلم میخواد با یه هایلایتر رنگش کنم تا همه ببینن

  17. سما گفت:

    سلام، من هم مدت ها با این مشکل دست و پنجه نرم کردم، مهمترین عامل برای من استرس بود واقعا اذیت شدم ولی در نهایت تا حدی تونستم کنترل کنم، به نظرم اگه با استرس مقابله کنیم که زمینه ساز خیلی از بیماری ها هست به خودمون کمک زیادی کردیم، در مورد دمنوش ها هم خیلی شنیدم ولی تا حالا امتحان نکردم.

    1. مائده گفت:

      سلام سما جان
      خداروشکر که الان سلامتی
      خیلی خوب میشه درباره روشهایی که استرست رو کم کردی هم بگی

      1. ریرای گفت:

        خیلی لذت بردم!
        من هم IBS دارم. الان خونریزی روده ام عود کرده. هفته پیش مراسم محضر داشتم و کلی بدو بدو. تشدید شده علائمم. وقتی با همسرم آشنا شدم خیلی سخت بود بهش بگم این مسئله رو. ولی دیدم نمیشه، گفتم این آدم باید منو تمام و کمال بپسنده. گفتم و راحت شدم.
        خیلی ها خجالت میکشن، معذب میشن. ولی باید نیمه پر لیوان رو دید.
        من مدت ها نمیدونستم IBS دارم.
        اما از این که خیلی سریع مواد غذایی رو دفع میکنم خوشحالم! چون دیگه چاق نمیشم?
        از این که از نوع اسهال هست علائمم و نه یبوست شکرگذارم.
        خاطره کولونوسکوپی که برای تشخیص IBS انجام دادم جزو خنده دار ترین خاطراتمه.
        من از توالت فرنگی استفاده میکنم، چون گاهی دقایق طولانی با بشینم. به بقیه هم پیشنهاد میکنم در صورتی که این مسئله رو دارن این کار رو انجام بدن. هم راحت ترن، هم فشار کمتری به زانوها و کمرشون میاد.

        کلی کیف کردم از بلاگت دختر❤

  18. آزاده گفت:

    من این مشکل رو نداشتم. اما میدونم که از طریق طب هومیوپاتی درمان میشه کاملا. من خودم یه بیماری ژنتیکی داشتم که هیچ درمانی نداشت. و بعد از ده سال از طریق طب هومیوپاتی درمان شد. فرقی نداره مشکل تون چی باشه اصلا، این طب میتونه کمک تون کنه. دکتر فرید مفید عضو ممتاز انجمن هومیوپاتی ایران هستن میتونید به سایت شون سر بزنید.

    1. مائده گفت:

      سلام آزاده جان
      مرسی از پیشنهادت
      هومیوپاتی رو واقعا باید بهش اعتقاد داشته باشن بعد شروع به درمان کنن
      اگر یه مقدار شک و تردید داشته باشن کل روند بهم میخوره
      ممنونم با اینکه به این بیماری دچار نبودی اما بازم برای کمک به بقیه تلاش کردی.

      1. Jafari گفت:

        من فقط فقط یک سئوال دارم وبس
        من۱۴سالمه وتقریبا۷ماهه که درگیراین بیماری هستم
        حتی یه روزهم نشده که دلم درد نکنه اصلا اسهال ویبوست هم یه ۵ماهی هست ندارم ولی دلم خیلی درد میکنه هر دوپهلوم با زیرشکم
        من فقط میخوام بدونم واقعا این بیماری تا اخر عمرباهامه؟
        هیچ وقت دیگه خوب نمیشم؟
        سراین موضوع که تااخرعمرباید تحملش کنم خیلی گریه کردم
        مامانم گفت منم کوچیک بودم همینجوری شدم ولی به ۲سال خوب شدم
        ودیگه سراغم نیومد
        ولی ازاینکه من تا۲سال ،۱۰سال،۲۰سال تااخرعمرخوب نشم
        میترسم من میخوام مثل قبل باشم
        راستی کسی میدونه سنگ کلیه ارثی هست یانه؟

  19. سالار گفت:

    سلام دوستان منم چندین ساله بااین درد بی درمان درگیرم که خیلی ازش ضربه خوردم طوری که هیچ وقت برایم قابل جبران نیست به امید بهبودی همه ی مریضان ان شاءالله

  20. سالار گفت:

    سلام مریم جان منم الان نزدیک ۱۴ ساله بااین مهمون ناخونده درگیرم وهیچ بهبودی نداشتم وسبک زندگی واسترس هم بدترش میکنه فکرکنم تا مردن باهامه.

  21. نگار گفت:

    سلام
    من ۴ ساله مبتلا شدم و واقعا دیگه تحمل ندارم
    هیچ‌ پزشکی نتونست کمکم کنه
    امروز یکی از روز هایی بود که‌ روده هام سر ناسازگاری باهام داشتن
    فقط امیدوارم باعث نشده باشن این درسو پاس نشم
    چون عملا همه حواسم به روده هام بود تا امتحان
    مطالبت خیلی ارومم کرد
    طبق حرفات سعی کردم به دوستم موضوع رو توضیح بدم
    ولی کاش منم میتونستم بی اهمیت بشم نسبت به توجه بقیه به سر و صدای شکمم??

  22. سپیده گفت:

    چقدر مطلب تون مفید بود… هرچی نوشته بودید حرف دل من بود! من مدتیه که نمیتونم با بقیه رفت آمد کنم به ندرت از خونه خارج میشم و هروقت میخوام برم بیرون باید مدتی توی دستشویی باشم ! از همه ی اینها بدتر اینکه من چندوقت دیگه عروسیمه و واقعا نمیدونم روز عروسیم با اون لباس و اون حجم از استرس چجوری قراره با این ibs لعنتی به سر بشه

  23. لنا گفت:

    بیانت خیلی دلچسب بود، سعی میکنم لایف استایلمو عوض کنمو استرسو از زندگیم حذف کنم، استرس از نامطمئن بودن زندگیم اومده

  24. مهسا گفت:

    سلام سوال من در مورد نبضهایی هست که سر معده بعد از خوردن غذا مخصوصا غذای چرب احساس میکنم من هم ibs دارم ایا کسی این تجربه رو داشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *